زبانحال حضرت زینب در ورود اهل بیت به کربلا
ای امـیـر قـافـله، دل بـیقـراری میکند تا که از غصه نمیرم گریه یاری میکند جان من کم تر بگو، کرب وبلا، کرب وبلا نام این صحرا ز دیده اشک جاری میکند گوئیا میبینم اینجا صبح تا قبل غـروب هر طرف یک بانوئی را سوگواری میکند اولین تصویر جسم ارباً اربای علی ست دشت را دشمن از او آئینه کاری میکند گوئیا میبـیـنم اینجا دور تو بگـرفـتهاند زان میانه رأس تو نیزه سواری میکند دشمنت سر تا به پایت را به غارت میبرد بهر یک پیراهن کهنه چه کاری میکند |